از لحاظ اجتماعی یک با یک برابر نیست !
عزیزان شما از خواندن این قطعه شعر حتماْ لذت خواهید برد اگر اهل کنکاش در مسایل اجتماعی باشید. در واقع این شعر گویای نابرابریهای اجتماعی است و اینکه در حوزه مسایل و امور اجتماعی منطق ریاضی پاسخگوی رابطه بین انسانها نیست و باید آن را با منطق خودش یعنی اصول حاکم بر جوامع و گروههای انسانی مورد بررسی و مطالعه قرار داد. توصیف و تبیین روابط مبتنی بر استثمار و نابرابری های اجتماعی با تکیه بر نظریه های جامعه شناسی در حوزه مکتب تضاد قابل مطالعه خواهد بود.
ندای حق (معلم)
معلم پای تخته داد می زد
با خشونت درس را در بچه ها تزريق مي كرد
صورتش از خشم گلگون بود
و دستانش به زیر پوششی از گرد پنهان بود
ولی آخر کلاسیها لواشک بین هم تقسیم می کردند
آن یکی در گوشه ای دیگر( جوانان) را ورق می زد
دلم می سوخت براي او که بیخود ، های و هوي می کرد و با آن شور ،
تساوی های جبری را نشان مي داد
آنگاه با خطي خوانا،
به روي تخته كز ظلمت چو قلب ظالمان و چهره زندانیان
تاریک وغمگين بود
تساوی را نوشت.
بانگ برآورد :
یک برابر با یک است اینجا
از میان جمع شاگردان یک نفر برخاست
همیشه یک نفر باید به پا خیزد
به آرامی سخن سر داد
این تساوی اشتباهی فاحش و محض است !
نگاه بچه ها ناگه به یک سو خیره شد با بهت
معلم مات برجا ماند
و او پرسید
اگر یک فرد انسان واحد یک بود
آیا باز هم یک با یک ِ دیگر برابر بود ؟
سكوت مدهشي بود و سوالي سخت
معلم خشمگین فریاد زد : «آری» !
صدايش قلبها را لحظه اي لرزاند
و او با پوزخندي گفت:
آنكه زور و زر بدامان داشت بالا بود
وآنكه قلبي پاك و دستي فاقد زر داشت پایین بود؟
آنکه رنگش نقره گون چون قرص مه می بود بالا بود
و آن سیه چرده که می نالید پایین بود ؟
اگر يك فرد انسان واحد يك بود
اين تساوي زيرو و رو مي شد
حال مي پرسم
یک اگر با یک برابر بود
پس نان و مال مفتخواران از کجا آماده ميگرديد؟
یا چه کس دیوار چین ها را بنا می کرد ؟
یک اگر با یک برابر بود
پس چه كس گنه ناكرده جانش را رها ميكرد ؟
يا چه کس آزادگان را در قفس می کرد ؟
یک اگر با یک برابر بود
پس كه پشتش به زیر بار فقر خم می شد
یا كه زیر ضربت شلاق لِه مي گشت
معلم ناله آسا گفت :
بچه ها در جزوه های خویش بنویسید
که یک با یک برابر نیست .
که یک بایک برابر نیست !
غلامرضا خوش فر ، عضو هیأت علمی دانشگاه گلستان (گروه علوم اجتماعی و سیاسی)